دل و دینم شد و دلبر بملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
که شنیدی که در این بزم و می خوش بنشست
که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست
شمع اگر زان لب خندان بزبان لافی زد
پیش عشّاق تو شبها به غرامت برخاست
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
به هواداری آن عارض و قامت برخاست
مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
به تماشای تو آشوب قیامت برخاست
پیش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت
سروسرکش که بناز از قد و قامت برخاست
حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری
کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست.
سلام دریا جونم
خیلی قشنگه من کلا غزل های حافظ و خیلی دوست دارم
باز پیشم بیا گلم
سلام
وبلاگ بسیار جالبیه و البته با سلیقه
خدا هفت جد و خود حافظ رو رحمت کنه
سلام ممنون که به من سر زدید
من حافظ رو خیلی دوست دارم باشد که در اینده باهم مشاعره ای بیاندازیم اگر شما مارا قابل این امر بدانید
همت حافظ انفاس سحر خیزان بود که زبند غم ایام نجاتم دادند
تابعد
بازم به من سر بزن وبلاگ حقیری داریم در گوشه ای از نت
سلام
باشه انشالله باهم یه مشاعره ای میذاریم
موفق باشی